واکسن دو ماهگی
روز ٢٦ اذر ماه دوشنبه شب با بابایی رفتیم کازرون.و خونه خاله مریم.پیش وروجک های خاله مریم. مادر جون و زن دایی و دایی هم بودن.سام لی ذوق کرد که ما رفتیم پیشش. دیر وقت که میخاستیم بریم خونه مامان جون بخوابیم.سام هم گفتش منم میام.اقا تب داشت و من تا صبح بالا سرش بیدار بودم. صبح که شد بالاخره بعد از ٥ روز قبض شکم.مشکلت حل شد و بعدش تو رو بردیم بهداشت و بابایی سام اونو برد دکتر. واکسن هپاتیت ب داشتی عزیزم وقتی واکسن زدی کلی گریه کردی که من دلم برات یه عالمه سوخت. وزنت شده بود ٥٩٠٠ قدت ٥٧ دور سرت ٣٨ ماشالا رشدت خوب بود .این با وجودی بود که تو سرما خوردگی داشتی خوبت که شد هر چی میخوردی بالاش می اوردی خلاصه تو...
نویسنده :
مامان
17:16